آخرین ارسالی های انجمن
![داداش کوچولو](http://up.gooddl.ir/view/3226679/198205103137142254128816490136642077623114.jpg)
یه دختر کوچولو بود با مادر و پدرش
بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل
به دختر کوچولوی ما میده
بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .
دختر کوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه
که اونو با داداش کوچولوش تنها بذارن.
اما مامان و باباش می ترسیدن
که دختر کوچولوشون حسودی کنه
و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.
اصرارهای دختر کوچولو اونقدر زیاد شد که
پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن
اما در پشت ِ در اتاق مواظبش باشن.
دختر کوچولو که با برادرش تنها شد ...
خم شد روی سرش و گفت :
داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی
به من میگی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟
آخه من کم کم داره یادم میره ..........
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
برچسب ها یه دختر کوچولو بود با مادر و پدرشداستانداستان دختر کوچولودختر کوچولو که با برادرش تنها شد
ارسال نظر
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:
![](http://up.gooddl.ir/view/1371608/546464799.JPG.jpg)
نظرات ارسال شده